ماجرای خانههای مجانی در تهران
ماجرای خانههای مجانی در تهران
دیگر گذشت آن زمان که میگفتند کار خیرت را جار نزن ریا میشه. حاجمحمد کبابی محله نازیآباد ماجرای خانههای رایگانش را پنهان میکرد تا اینکه بالاخره پای قصه جذاب خانههایش به رسانه ما باز شد و حالا خانههای مجانی تهران هر روز بیشتر میشود.
گروه فرهنگ خبرگزاری فارس: در پایتخت اگر مالک 8 واحد آپارتمان باشی قطعاً نانت در روغن است. پول پیشی که برای رهن واحدها در حساب بانکیات جا خوش میکند و میتوانی با آن سرمایهگذاری کنی را در نظر نگیری، ماهانه بیشتر از 100 میلیون تومان بابت اجاره واحدها دستت را میگیرد. خوب میگردی، خرج می کنی و تقریباً شاهانه زندگی میکنی. اما در این اوضاع بی رحم بازار مسکن و دندانگردی خیلی از صاحبخانه ها، در کوچه پسکوچه های نازیآباد بعد از 5 سال، یکبار دیگر پرسان، پرسان سراغ مردی را میگیریم که 8 خانه دارد! اما از دم همه خانههایش صلواتی است و هر ماه دست رد به سینه میلیون، میلیون پول اجاره میزند.«محمد علیمحمدی» در نازیآباد معروف است به محمد کبابی و 25 سال است مدار زندگیاش به همین منوال میچرخد. مستأجران خانههای محمد کبابی یا عروس و داماد هستند یا خانواده های نیازمند آبرودار که هر کدام به دلیلی سقفی روی سرشان نیست و وقتی از همه دنیا ناامید شدند، خدا حاجمحمد کبابی را سر راهشان گذاشته که زیر سقف خانه صلواتی او زندگی به کامشان شود. *****حاج محمد علی محمدی صاحبِ خانه های صلواتی
*پول پیکان جوانان، آجرهای خانه صلواتی شد
پرسان پرسان در محله نازی آباد گشتیم و پیدایش کردیم. ما بدون تعارف رفتیم سر اصل مطلب؛ خانه صلواتی آن هم نه یکی، نه دو تا، نه سه تا. 8 خانه، همه اش با صلوات؟! در این وانفسای اوضاع مسکن می توانستید منصف تر باشید! پول کرایه کم بگیرید. اصلا چه شد که این ثواب عظیم، روزی زندگی شما شد؟خودمانی شروع می کند. بدون تعارف هم می گوید که من چنین تصمیمی نداشتم و از روزی می گوید که بادبزن به دست پشت منقل کبابی ایستاده بود و شاگرد کبابی نامه ای کف دستش گذاشت؛« شاگردم گفت حاجی، نامه از شهرداری برایتان آمده. آن موقع من در حال بنایی بودم و در زمینی، یک طبقه تجاری و دو طبقه مسکونی ساخته بودم. در نامه نوشته شده بود شهرداری جواز ساخت یک طبقه دیگر را هم به شما می دهد. تازه بنایی و دردسرهای ساخت خانه به آخرش رسیده بود و حوصله نداشتم که دوباره از نو شروع کنم. بی خیالش شدم. نامه را پاره کردم و دور انداختم. همان نامه، یک بار دیگر از طرف شهرداری آمد. دوستی داشتم به نام حاج رضا انباردار. سری از هم سوا بودیم. ماجرا را که شنید گفت خوب حاجی خودت نیاز نداری به این نیت یک طبقه دیگر بساز که خانه را به عروس و دامادها بدهی. ته دلم خالی شد. یک روز به پیش نماز مسجد گفتم برام استخاره می گیری؟ خدا خدا می کردم استخاره بد بیاید و خلاص. حاج آقای پیش نماز استخاره کرد و جواب، خیلی خوب درآمد. با همین نیت که خانه را بسازم و به عروس و دامادها بدهم. یک پیکان داشتم. پیکان را فروختم و یک وام کوچک هم گرفتم و خانه را ساختم.»
شرط همسرم برای هدیه طبقه مهمان خانه به عروس و دامادها
اولین عروس و داماد با سلاموصلوات و قرارداد اجارهای که جای مبلغ رهن و کرایهاش نوشته بود یک صلوات بر محمد و آلاحمد وارد خانه حاج علیمحمدی شدند. خانه حاجمحمد سهطبقه بود. یکطبقه، خانواده حاجمحمد، یکطبقه، مهمانخانه ویک طبقه هم صلواتی برای عروس و دامادها. اما طبقه سوم خانه حاجمحمد هم خیلی زود نصیب عروس و دامادها شد؛ چطور و چرایش را علیمحمدی با روایت آن روزها بیان میکند؛ « هر روز که به مسجد محل می رفتم و پدر داماد را میدیدم که ازتهدل میگفت حاجی الهی عاقبت بخیر بشی! دلم هری میریخت. موقع نماز میگفتم خدایا چقدر دختر و پسر مثل این دختر و پسر هستند که بهخاطر فراهم نبودن مسکن نمیتوانند سرخانه و زندگیشان بروند. می گفتنم خدایا انقدر به من رزقوروزی بده که بتوانم زوجهای بیشتری را اسکان بدهم. یک روز به خانمم گفتم خانم! موافقی طبقه مهمانخانه را هم صلواتی بدیم به یک عروس و داماد دیگه! مکثی کرد و گفت به یک شرط! پیش خودم گفتم الان میگه یه سرویس طلا برام بخر یا خونه را به نام من بزن. اما گفت به یک شرط که نیت کنی ثواب اجاره صلواتی یکطبقه برای شما و ثواب آن یکطبقه برای من! اینطور شد که طبقه دوم را هم خالی کردیم و دادیم به عروس و داماد بعدی.»
عروس و دامادها اینجا صاحب خانه شدند
«خانه ما یک سال رایگان در اختیار مهمانان خداست. اوایل، این مهمانها، فقط عروس و دامادها بودند. بهشان میگفتم در این یک سال خودتان را جمعوجور کنید و با دست پر از خانه ما بروید و برای خودتان یکخانه بخرید. 20، 25 سال قبل که قیمت مسکن اینطوری سر به فلک نکشیده بود خیلی از این عروس و دامادها پولهایشان را جمع میکردند و با تلاششان یکخانه نقلی میخریدند. من هم کمکشان میکردم. پول بهشان قرض میدادم. خلاصه که در این سالها خیلی از این عروس و دامادها به برکت همین کار خیر صاحبخانه شدند.» عروس و دامادهایی که مهمان خانه حاج علیمحمدی می شوند، کلید را جلوی در بنگاه تحویل می گیرند. حاجمحمد برای محکمکاری هر قرارداد اجاره را در بنگاه با خانوادهها میبندد و هر بار هم یکی از بنگاهدارها شریک کار خیرشان می شود. وقتی متن اجاره را بلندبلند میخواند. موجر: محمدعلی محمدی فرزند احمد، مستأجر..... مبلغ ودیعه و اجارهبها : صلوات بر محمد و آل محمد(ص) خواندن متن قرارداد اجاره که به اینجا میرسید هر بار اشکی بود که در چشمها حلقه میزد و صدای صلواتی بود که از بنگاه معاملات املاک به آسمان خدا میرسید. علیمحمدی از شریکشدن بنگاهها در این کار خیر میگوید. هر بار به یک بهانه که کمترینش نگرفتن پول برای تنظیم قرارداد است.
فقط برنج ری نمی کند، خانه های حاج محمد هم ری می کنند
از قدیم گفتند کار خیر دست صاحبش را می گیرد. رزق و روزی را زیاد می کند. یک طوری که حتی خودت هم نمی فهمی چطور یکیِ تو شده دو تا. محمد کبابی هم نفهمید چطور سه واحد آپارتمانش تبدیل شد به 9 واحد. 3 واحد 80 متری . دو واحد 39 متری و4 واحد 50 متری. کنجکاو می شوم بدانم همه این واحدها را صلواتی اجاره می دهد؟ اصلا چطوری سه واحد آپارتمان تبدیل شد به 9 واحد! حاج محمدی نفسی تازه می کند ومی گوید:« ارث پدری بهم رسید. شاید خیلی ها با ارث پدری که بهشان می رسد بریز و بپاش راه می اندازند و خانه و ماشین عوض می کنند و طلا و دلار می خرند و... اما من گفتم حتما لطف خدا بوده که دعای خیر عروس و دامادهای بیشتری بدرقه زندگی و دنیا و آخرت من باشد. اینطور شد که با ارثیه پدری سه واحد نقلی خریدم و به سه عروس و داماد دیگر اجاره دادم.»
*تفریح لاکچری صاحبِ خانه های صلواتی
«خیلی ها می گفتند حاجی بس نیست؟ تو لذت پولت را نمی بری. 9 خانه داری. یک خانه که خودت نشستی. پنج تای دیگه رو صلواتی بده . یکی از خانه های نقلی را بفروش. یک ماشین مدل بالا و راحت بنداز زیر پای خودت و زن و بچت. سه تاش رو هم اجاره بده و پولش را بگیر. هر دو سه ماه یک بار دست خانمت رو بگیر و مسافرت برو.» گوش حاجی محمدی از این حرف ها پر است. خیلی از دور و بری ها این نسخه را برای حاجی می پیچند. می پرسم واقعا هیچ وقت به این ایده فکر نکرده اید؟ این طوری هم لذت پولت را می بری هم ثواب کار خیرت را. جوابش اما شنیدنی است؛« همیشه با افتخار گفته ام من یک پژو 405 دارم و یک موتور قدیمی. با موتور در نازی آباد گز می کنم و راه های دورتر را با ماشین. همین ماشین کارم را راه می اندازد. سفر من، لذت من، تفریح من همین عروس دامادها و خانواده های نیازمندی هستند که دعای خیرشان توشه زندگی من و بچه هایم می شود.»
*چالش خانه خالی راه بیندازیم
چطور وقتی یک خواننده در شبکه های اجتماعی برای آزادکردن زندانیان استوری می گذارد، هنوز بیست و چهار ساعت نگذشته، چند برابر پول مورد نیاز جمع می شود؟ این یعنی ایرانی جماعت برای کار خیر پای کار است. هر کسی به سهم خودش. خیلی از مشکلات ما همین طوری حل می شود. با جریان سازی! وصل شدن آدم ها به همدیگر. گپ و گفت ما و حاج محمد علی محمدی که به تقاضا برای خانه های صلواتی می رسد، پای معرفت ایرانی ها وسط می آید و شاهد مثالش هم می شود ماجرای آزاد کردن زندانی ها و جور کردن دیه با کمک محسن چاوشی خواننده کشورمان.اما این شور و شعف و حال خوب حاج علی محمدی وقتی از صف متقاضیان خانه های صلواتی اش می گوید می لرزد و به حق و به وقت، این ماجرا را به خانه های خالی پایتخت ربط می دهد؛ «همین حالا من 40 نفر در نوبت دارم. 40 عروس و داماد. 40 خانواده نیازمند که واقعا سقفی بالای سرشان نیست. اما بضاعت من در حد همین چند خانه ای است که دارم. مطمئن باشید عدد آدم هایی که در همین تهران خودمان سقف بالای سر ندارند خیلی زیاد است.
من چند وقت قبل خبری گوش دادم که می گفت 13درصد خانه های تهران خالی است. به دخترم گفتم 13درصد خانه های تهران چند خانه می شود؟دخترم گفت خیلی زیاد بابا جان! من یک جایی خواندم که نوشته بود بیش از 490 هزار واحد مسکونی خالی از سکنه در تهران هست. حتما صاحب خانه ها نیازی به پول اجاره اش ندارند که خانه ها همین طور خالی افتاده. اما من دختر و پسرهایی را می شناسم که بیشتر از 5 سال در دوران عقد مانده اند و نتوانستند خانه بگیرند. خانواده های آبروداری را می شناسم که به خاطر مشکلات مالی، ورشکستگی و هزار و یک مشکل دیگر بی خانمان شدند. صاحب خانه جوابشان کرده. خانه و زندگی ندارند. اطراف حرم حضرت عبدالعظیم چادر زدند. آن وقت چند صد هزار خانه خالی در همین تهران خودمان داریم که دارند خاک می خورند! کاش آنهایی که در فضای مجازی دستی در آتش دارند، یک چالش راه بیندازند برای پر کردن خانه های خالی و اسمش را بگذارند چالش خانه های صلواتی برای زوج های نیازمند! باور کنید ما بیشتر از زوج های نیازمند خانه های خالی و آدم هایی داریم که دست شان به دهنشان می رسد.»
* رویای مجتمع صلواتی!
رسم خانه های صلواتی تاریخ انقضاء دارد؟ این سوال بدون تعارف ما از حاج محمد پاسخ محکم و بی چون و چرایی دارد؛ «قطعا! تا وقتی جانی در بدن هست و عمرم به دنیا باقی، که سکان این خانه های صلواتی دست خودم هست. وصیت کردم بعد از مرگم هم این خانه ها به روال قبل باقی بمانند. من هر شب با یک رویا سرم را روی زمین می گذارم و این رویا اصلا دور و غیر قابل تصور نیست. اینکه در هر شهری خیران جمع شوند. هر کسی یک پولی وسط بگذارد. یک زمین بزرگ بخریم و بسازیم و آپارتمان های نقلی بسازیم و اسمش را بگذاریم مجتمع خانه های صلواتی. این مجتمع های صلواتی را به عروس دامادها بدهیم تا راحت تر زندگی شان را شروع کنند. بضاعت من همین 8 خانه است و از قدیم گفتند یک دست صدا ندارد. امیدوارم تا زنده هستم رویایم به حقیقت بپیوندد.»
*6 کلید خانه خالی به دست حاج محمد رسید / چرا این روزها باید کار خیر را جار زد؟
دیگر گذشت آن زمان که می گفتند کار خیرت را جار نزن ریا میشه... چرخ روزگار، طوری چرخیده که باید گفت کارخیرت را جار بزن. بقیه هم یاد بگیرند. حاج محمد کبابی محله نازی آباد هم اوایل، پنهان می کرد که خانه هایش صلواتی است. وقتی 5 سال قبل سراغش رفتیم و برای اولین بار داستان خانه های صلواتی اش را روی دایره رسانه ریخت و ماجرا را رسانه ای کردیم، کلی خجالت چاشنی حرف هایش شد اما وقتی بعد از رسانه ای شدن کارش برنامه های تلویزیونی سراغش رفتند و دعوتش کردند تا قصه خانه های صلواتی اش به گوش همه برسد، برکت پنهان نکردن کار خیر دستش آمد. تا حالا چند برنامه دعوت شده و هر بار بعد از پخش برنامه چند تماس داشته از طرف صاحب خانه هایی که دلشان با شنیدن قصه زندگی حاج محمد لرزیده و تصمیم گرفتند به جرگه صاحب خانه های خیر بپیوندند. خودش می گوید بعد از حضور در برنامه محفل 6 صاحب خانه راه ارتباطی با او را پیدا کردند و کلید 6 واحد خالی را به امانت دست او سپردند تا حاج محمد خانه ها را صلواتی به عروس و دامادها یا خانواده های آبرودار اجاره بدهد.حاج محمد کبابی حالا جار می زند که من 9 خانه دارم و مستاجران من ماه به ماه موعد پرداخت اجاره خانه که می رسد، یک تسبیح صلوات می فرستند و هدیه می کنند به امام زمان(عج). وقتی برای دومین بار پای حرف هایش می نشینیم و می فهمد من همان خبرنگاری بودم که شش سال قبل کار خیرش را رسانه ای کردم، با جان دلش می گوید شیر مادرت حلالت! شما هم شریک ثواب صلوات های ما هستید! پایان پیام/